فال حافظ روزانه سه شنبه 28 اسفند 1403 ، ویژه متولدین فروردین ، غزل حافظ شماره 58
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ، که هر چه بر سر ما مي رود ارادت اوست نظير دوست نديدم اگر چه از مه و مهر ، نهادم آينه ها در مقابل رخ دوست صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد ، که چون شکنج ورق هاي غنچه تو بر توست نه من سبوکش اين دير رندسوزم و بس ، بسا سرا که در اين کارخانه سنگ و سبوست مگر تو شانه زدي زلف عنبرافشان را ، که باد غاليه سا گشت و خاک عنبربوست نثار روي تو هر برگ گل که در چمن است ، فداي قد تو هر سروبن که بر لب جوست زبان ناطقه در وصف شوق نالان است ، چه جاي کلک بريده زبان بيهده گوست رخ تو در دلم آمد مراد خواهم يافت ، چرا که حال نکو در قفاي فال نکوست
نه اين زمان دل حافظ در آتش هوس است
،
که داغدار ازل همچو لاله خودروست
تعبیر:
به مراد و آرزوی خود خواهی رسید زیرا همه ی هدف تو رسیدن به آمال و آرزوهایت است. غم و اندوه را از وجود خود دور کن که فایده ای برای تو ندارد.
فال حافظ روزانه سه شنبه 28 اسفند 1403 ، ویژه متولدین اردیبهشت ، غزل حافظ شماره 184
دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند ، گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت ، با من راه نشين باده مستانه زدند آسمان بار امانت نتوانست کشيد ، قرعه کار به نام من ديوانه زدند جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه ، چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند شکر ايزد که ميان من و او صلح افتاد ، صوفيان رقص کنان ساغر شکرانه زدند آتش آن نيست که از شعله او خندد شمع ، آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
کس چو حافظ نگشاد از رخ انديشه نقاب
،
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
تعبیر:
مشکلی که برایت پیش آمده به زودی برطرف می شود. چشم خود را باز کن و از فرصت ها استفاده کن. بیهوده برای خود گرفتاری و مشکل درست نکن.
فال حافظ روزانه سه شنبه 28 اسفند 1403 ، ویژه متولدین خرداد ، غزل حافظ شماره 240
ابر آذاري برآمد باد نوروزي وزيد ، وجه مي مي خواهم و مطرب که مي گويد رسيد شاهدان در جلوه و من شرمسار کيسه ام ، بار عشق و مفلسي صعب است مي بايد کشيد قحط جود است آبروي خود نمي بايد فروخت ، باده و گل از بهاي خرقه مي بايد خريد گوييا خواهد گشود از دولتم کاري که دوش ، من همي کردم دعا و صبح صادق مي دميد با لبي و صد هزاران خنده آمد گل به باغ ، از کريمي گوييا در گوشه اي بويي شنيد دامني گر چاک شد در عالم رندي چه باک ، جامه اي در نيک نامي نيز مي بايد دريد اين لطايف کز لب لعل تو من گفتم که گفت ، وين تطاول کز سر زلف تو من ديدم که ديد عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق ، گوشه گيران را ز آسايش طمع بايد بريد
تير عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
،
اين قدر دانم که از شعر ترش خون مي چکيد
تعبیر:
غرور و آبروی خود را به خاطر منافع کوچک و بی ارزش از دست نده. به آنچه داری قناعت کن و بلندپرواز نباش. در راه دوستی صادق و محکم باش.
فال حافظ روزانه سه شنبه 28 اسفند 1403 ، ویژه متولدین تیر ، غزل حافظ شماره 173
در نمازم خم ابروي تو با ياد آمد ، حالتي رفت که محراب به فرياد آمد از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار ، کان تحمل که تو ديدي همه بر باد آمد باده صافي شد و مرغان چمن مست شدند ، موسم عاشقي و کار به بنياد آمد بوي بهبود ز اوضاع جهان مي شنوم ، شادي آورد گل و باد صبا شاد آمد اي عروس هنر از بخت شکايت منما ، حجله حسن بياراي که داماد آمد دلفريبان نباتي همه زيور بستند ، دلبر ماست که با حسن خداداد آمد زير بارند درختان که تعلق دارند ، اي خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
مطرب از گفته حافظ غزلي نغز بخوان
،
تا بگويم که ز عهد طربم ياد آمد
تعبیر:
امروز بخت و اقبال با تو است. دنیا روی خوش خود را به تو نشان می دهد. آن را غنیمت بدان. صبر و تحمل تو، نتیجه ی خوبی به بار می آورد. خدا را شاکر باش.
فال حافظ روزانه سه شنبه 28 اسفند 1403 ، ویژه متولدین مرداد ، غزل حافظ شماره 377
ما شبي دست برآريم و دعايي بکنيم ، غم هجران تو را چاره ز جايي بکنيم دل بيمار شد از دست رفيقان مددي ، تا طبيبش به سر آريم و دوايي بکنيم آن که بي جرم برنجيد و به تيغم زد و رفت ، بازش آريد خدا را که صفايي بکنيم خشک شد بيخ طرب راه خرابات کجاست ، تا در آن آب و هوا نشو و نمايي بکنيم مدد از خاطر رندان طلب اي دل ور نه ، کار صعب است مبادا که خطايي بکنيم سايه طاير کم حوصله کاري نکند ، طلب از سايه ميمون همايي بکنيم
دلم از پرده بشد حافظ خوشگوي کجاست
،
تا به قول و غزلش ساز نوايي بکنيم
تعبیر:
راه دشواری در پیش داری. برای رسیدن به هدف، اراده ای محکم لازم است. باید هوشیار و مراقب باشی تا دچار لغزش و خطا نشوی. از دوستان مشفق و آگاه راهنمایی بطلب و با آنها مشورت کن. صبر و حوصله کن تا با آرامش خاطر به کار خود ادامه بدهی.
فال حافظ روزانه سه شنبه 28 اسفند 1403 ، ویژه متولدین شهریور ، غزل حافظ شماره 364
ما بي غمان مست دل از دست داده ايم ، همراز عشق و همنفس جام باده ايم بر ما بسي کمان ملامت کشيده اند ، تا کار خود ز ابروي جانان گشاده ايم اي گل تو دوش داغ صبوحي کشيده اي ، ما آن شقايقيم که با داغ زاده ايم پير مغان ز توبه ما گر ملول شد ، گو باده صاف کن که به عذر ايستاده ايم کار از تو مي رود مددي اي دليل راه ، کانصاف مي دهيم و ز راه اوفتاده ايم چون لاله مي مبين و قدح در ميان کار ، اين داغ بين که بر دل خونين نهاده ايم
گفتي که حافظ اين همه رنگ و خيال چيست
،
نقش غلط مبين که همان لوح ساده ايم
تعبیر:
در زندگی رنج بسیارکشیده ای و داغ بسیاردیده ای اما زندگی تو را همگان حسرت می برند . سعیکن خداوند را به دوستی بگیری که گره از کارت خواهد گشود .
فال حافظ روزانه سه شنبه 28 اسفند 1403 ، ویژه متولدین مهر ، غزل حافظ شماره 250
روي بنماي و وجود خودم از ياد ببر ، خرمن سوختگان را همه گو باد ببر ما چو داديم دل و ديده به طوفان بلا ، گو بيا سيل غم و خانه ز بنياد ببر زلف چون عنبر خامش که ببويد هيهات ، اي دل خام طمع اين سخن از ياد ببر سينه گو شعله آتشکده فارس بکش ، ديده گو آب رخ دجله بغداد ببر دولت پير مغان باد که باقي سهل است ، ديگري گو برو و نام من از ياد ببر سعي نابرده در اين راه به جايي نرسي ، مزد اگر مي طلبي طاعت استاد ببر روز مرگم نفسي وعده ديدار بده ، وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر دوش مي گفت به مژگان درازت بکشم ، يا رب از خاطرش انديشه بيداد ببر
حافظ انديشه کن از نازکي خاطر يار
،
برو از درگهش اين ناله و فرياد ببر
تعبیر:
بدون سعی و کوشش به جایی نخواهی رسید. هیچ کاری با سهل انگاری و دست روی دست گذاشتن به نتیجه نمی رسد. با دوستان با تجربه مشورت کن. خودخواهی را از وجود خود بیرون کن. غم و غصه ی بیهوده حاصلی جز ناامیدی ندارد.
فال حافظ روزانه سه شنبه 28 اسفند 1403 ، ویژه متولدین آبان ، غزل حافظ شماره 429
ساقي بيا که شد قدح لاله پر ز مي ، طامات تا به چند و خرافات تا به کي بگذر ز کبر و ناز که ديده ست روزگار ، چين قباي قيصر و طرف کلاه کي هشيار شو که مرغ چمن مست گشت هان ، بيدار شو که خواب عدم در پي است هي خوش نازکانه مي چمي اي شاخ نوبهار ، کآشفتگي مبادت از آشوب باد دي بر مهر چرخ و شيوه او اعتماد نيست ، اي واي بر کسي که شد ايمن ز مکر وي فردا شراب کوثر و حور از براي ماست ، و امروز نيز ساقي مه روي و جام مي باد صبا ز عهد صبي ياد مي دهد ، جان دارويي که غم ببرد درده اي صبي حشمت مبين و سلطنت گل که بسپرد ، فراش باد هر ورقش را به زير پي درده به ياد حاتم طي جام يک مني ، تا نامه سياه بخيلان کنيم طي زان مي که داد حسن و لطافت به ارغوان ، بيرون فکند لطف مزاج از رخش به خوي مسند به باغ بر که به خدمت چو بندگان ، استاده است سرو و کمر بسته است ني
حافظ حديث سحرفريب خوشت رسيد
،
تا حد مصر و چين و به اطراف روم و ري
تعبیر:
زندگی فراز و نشیب بسیار دارد. بهتر است که قدر لحظات با ارزش عمر را بدانی و از آن به خوبی استفاده کنی. به قدرت و جلال خود، مغرور نباش. با دوستان و خانواده ی خود مهربان باش و غرور و خودپسندی را رها کن. دوران ناکامی هم مانند دوران خوش زندگی نا پایدار و فانی است. به خداوند ایمان داشته باش.
فال حافظ روزانه سه شنبه 28 اسفند 1403 ، ویژه متولدین آذر ، غزل حافظ شماره 81
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت ، ناز کم کن که در اين باغ بسي چون تو شکفت گل بخنديد که از راست نرنجيم ولي ، هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت گر طمع داري از آن جام مرصع مي لعل ، اي بسا در که به نوک مژه ات بايد سفت تا ابد بوي محبت به مشامش نرسد ، هر که خاک در ميخانه به رخساره نرفت در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا ، زلف سنبل به نسيم سحري مي آشفت گفتم اي مسند جم جام جهان بينت کو ، گفت افسوس که آن دولت بيدار بخفت سخن عشق نه آن است که آيد به زبان ، ساقيا مي ده و کوتاه کن اين گفت و شنفت
اشک حافظ خرد و صبر به دريا انداخت
،
چه کند سوز غم عشق نيارست نهفت
تعبیر:
در زندگی با احتیاط رفتار کن و مراقب سخنان خود باش. سخن حق را با ملایمت و آرامی می توان به کرسی نشاند. هرکسی را محرم اسرار خود قرار نده و عاقبت اندیش باش.
فال حافظ روزانه سه شنبه 28 اسفند 1403 ، ویژه متولدین دی ، غزل حافظ شماره 492
سلامي چو بوي خوش آشنايي ، بدان مردم ديده روشنايي درودي چو نور دل پارسايان ، بدان شمع خلوتگه پارسايي نمي بينم از همدمان هيچ بر جاي ، دلم خون شد از غصه ساقي کجايي ز کوي مغان رخ مگردان که آن جا ، فروشند مفتاح مشکل گشايي عروس جهان گر چه در حد حسن است ، ز حد مي برد شيوه بي وفايي دل خسته من گرش همتي هست ، نخواهد ز سنگين دلان موميايي مي صوفي افکن کجا مي فروشند ، که در تابم از دست زهد ريايي رفيقان چنان عهد صحبت شکستند ، که گويي نبوده ست خود آشنايي مرا گر تو بگذاري اي نفس طامع ، بسي پادشايي کنم در گدايي بياموزمت کيمياي سعادت ، ز همصحبت بد جدايي جدايي
مکن حافظ از جور دوران شکايت
،
چه داني تو اي بنده کار خدايي
تعبیر:
به خود تکیه کن و از توانمندی خود استفاده ببر. از دوستان و همنشینان بد و گمراه دوری کن تا به تو ضربه نزنند. از ریاکاران بپرهیز تا بیشتر از این دچار صدمه و زیان نشوی. به خداوند امیدوار باش و به او توکل کن سپس به کار و تلاش بپرداز تا به هدف برسی. واقع بین باش و آرزوهای خود را با واقعیات زندگیت تطابق بده.
فال حافظ روزانه سه شنبه 28 اسفند 1403 ، ویژه متولدین بهمن ، غزل حافظ شماره 471
ز دلبرم که رساند نوازش قلمي ، کجاست پيک صبا گر همي کند کرمي قياس کردم و تدبير عقل در ره عشق ، چو شبنمي است که بر بحر مي کشد رقمي بيا که خرقه من گر چه رهن ميکده هاست ، ز مال وقف نبيني به نام من درمي حديث چون و چرا درد سر دهد اي دل ، پياله گير و بياسا ز عمر خويش دمي طبيب راه نشين درد عشق نشناسد ، برو به دست کن اي مرده دل مسيح دمي دلم گرفت ز سالوس و طبل زير گليم ، به آن که بر در ميخانه برکشم علمي بيا که وقت شناسان دو کون بفروشند ، به يک پياله مي صاف و صحبت صنمي دوام عيش و تنعم نه شيوه عشق است ، اگر معاشر مايي بنوش نيش غمي نمي کنم گله اي ليک ابر رحمت دوست ، به کشته زار جگرتشنگان نداد نمي چرا به يک ني قندش نمي خرند آن کس ، که کرد صد شکرافشاني از ني قلمي
سزاي قدر تو شاها به دست حافظ نيست
،
جز از دعاي شبي و نياز صبحدمي
تعبیر:
تردید و دودلی را کنار بگذار و با اراده ای محکم شروع به کار کن. با کسی که تجربه دارد مشورت کن تا آنکه ناگهان دچار دردسر و شکست نشوی. از مشکلات راه نترس. هیچ کاری به آسانی به دست نمی آید و به نتیجه نمی رسد. خدا را فراموش نکن و به او توکل کن تا با آرامش روحی به کار خود ادامه بدهی.
فال حافظ روزانه سه شنبه 28 اسفند 1403 ، ویژه متولدین اسفند ، غزل حافظ شماره 16
خمي که ابروي شوخ تو در کمان انداخت ، به قصد جان من زار ناتوان انداخت نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود ، زمانه طرح محبت نه اين زمان انداخت به يک کرشمه که نرگس به خودفروشي کرد ، فريب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت شراب خورده و خوي کرده مي روي به چمن ، که آب روي تو آتش در ارغوان انداخت به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم ، چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت بنفشه طره مفتول خود گره مي زد ، صبا حکايت زلف تو در ميان انداخت ز شرم آن که به روي تو نسبتش کردم ، سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت من از ورع مي و مطرب نديدمي زين پيش ، هواي مغبچگانم در اين و آن انداخت کنون به آب مي لعل خرقه مي شويم ، نصيبه ازل از خود نمي توان انداخت مگر گشايش حافظ در اين خرابي بود ، که بخشش ازلش در مي مغان انداخت
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
،
مرا به بندگي خواجه جهان انداخت
تعبیر:
از روزگار و سرنوشت خود شکایت می کنی اما غم نخور. روزگار همیشه به یک منوال نمی چرخد.